تقوا چیست؟ آثارش چیست؟
تقوا چیست؟ چگونه بدست می آید ؟ چگونه تقویت میشود؟ آثارش چیست؟
یکی از بالاتری مقامات در سیر به سمت قرب الهی مقام محبوبیت یافتن نزد خداست و کسی که محبوب خداوند میشود آثار حیرت انگیزی بر این محبوب خدا شدن برایش مترتب است
خداوند گروه های بسیاری را در قرآن به عنوان محبوب معرفی کرده است. اولین گروه از میان محبوبین خدا که خدمت دوستان در موردشان بحث خواهیم کرد متقین هستند.
بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 76- آل عمران
آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، پس همانا خداوند متقین را دوست دارد
... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 4- توبه
... همانا خداوند متقین را دوست دارد! 4
...فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 7- توبه
... تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند، شما نيز وفادارى كنيد، كه همانا خداوند متقین را دوست دارد! 7
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاق "نهج البلاغه"
تقوا رئیس اخلاق است
یعنی ریشه همه ی خیرهای اخلاقی وجود تقواست و وجود همه ی شرور هم از بی تقوایی است
یعنی ریشه اخلاص و احسان و ایثار و... همه و همه ، تقواست
و ریشه ی نفاق و ظلم و کبر و دروغ و.... همه و همه ، بی تقواییست
تقوا آن چیزی هست که مایه ی حفظ و نگهداری مقام انسانیت انسان است در برابر خلاف رضای خدا حرکت کردن
وجود شهوات و غضب در انسان، ظرفیت خلاف رضای خدا حرکت کردن در وجود آدمی را به وجود می آورد که اگر به افراط و تفریط کشیده شود باعث تباهی انسان میشود و او را از سعادت ابدی اش باز میدارد
تقوا، خویشتنداری نیست
تقوا آن چیزی هست که نتیجه وجود آن در انسان میشود خویشتن نگهداری و پرهیزگاری
سؤالی مطرح است که آیا انسان میتواند خودش در برابر افراط و تفریط قوه شهویه و غضبیه خودش بایستد؟؟؟؟؟
جواب: خیر، هیچ کس به تنهایی نمیتواند در برابر افراط و تفریط این دو قوه و میل به شهوات و غضب به تنهایی بایستد و باید مستمسک چیزی بشود
حال سوال پیش می آید که آن چیز چیست؟؟
چرا انسان وقتی در برابر عواملی که شهوتش را بر می انگیزد قرار میگیرد و یا هنگامی که غضبش برافروخته میشود، عملی انجام میدهد که خلاف عقلش هست؟؟
یعنی عقلش ادراک میکند که دارد عمل غلطی انجام میدهد اما این ادراک عقلی کفایت نمیکند برای باز داشتنش از افراط و تفریط قوای شهویه و غضبیه
علتش غلبه احساساتِ شهوانی و یا غضبیه است بر قوای عقل
حال باید دید ریشه ی احساسات در کجاست؟
بله در قلب ظهور پیدا میکند
یعنی شما در مواجهه با هر چیز در قلبتان یا احساسی از جنس عشق و میل و جذب و حب میابید و یا نفرت و دفع و اشمئزاز و نفرت، حالا شدت و ضعف دارد اما از این دو حال خارج نیست
آن چیزی که در مواجه با افراط و تفریط شهوات و غضب میتواند آنها را به اعتدال بازگرداند تا قوای عقلی مجدداً حاکم شود، باید چیزی از همین جنس حب و علاقه و میل و جذب ویا بغض و نفرت و دفع و اشمئزاز باشد تا بتواند بر اون احساسات قبلی ناشی از شهوات و غضب فائق بیاید
ریشه و مغز تقوا، حب و بغض است و خوف
که البته ریشه ی خود خوف هم همان حب است و در حقیقت میتوان گفت که خوف میوه ی حب است
به طور مثال کسی که خودش را خیلی دوست میدارد وقتی در زیر آب هست و احساس میکند که جانش در خطر است، خوف میکند و به یکباره خود را از زیر آب بیرون میکشد
خوف نتیجه ادراک احتمال از دست رفتن محبوب هست
حال باید دید حب چه چیزی و خوف و بغض چه چیزی در انسان تقوا می آورد
اینجا همان جایی است که با توجه به ریشه ی حب و بغض و خوف، تقوای انسانها و در نتیجه جایگاه ایمان و تقرب انسانها رتبه بندی میشود
به چه شکل؟
یک کسی حب بهشت را دارد و بسیار دوست دارد که از نعمات بهشتی بهرهمند شود، لذا از اموری که اورا از این محبوبش دور کند پرهیز میکند
این تقوا ، تقوای عوام هست، به قول امام خمینی در چهل حدیث، ما ترک شهوت برای شهوت بزرگتر میکنیم. مولا علی عبادت این دسته از بندگان رو میفرمایند عبادت تجار و تاجرانه. البته رحمت و فضل و کرم خدا ایجاب میکند که صاحبان این جنس از تقوا هم به سعادت میرسند و اهل نجاتند ولی
(ولی اش را در ادامه خواهم گفت)
یک کسی هم خوف این رو دارد که به او ضرری وارد شود و به علت حب خودش چون خودش را بسیار دوست میدارد میخواهد از ضرر و آتش دور بشود از عواملی که او را به جهنم میبرد پرهیز میکند
این جنس از تقوا هم تقوای عوام هست. و مولا علی میفرماید این عبادت هم عبادت خائفین هست. این ها هم اهل نجاتند اما.... امایش را در ادامه خواهم گفت
اما یک کسی هم حب خدا و اولیای خدا را دارد و از چیزهایی که بین او و محبوبینش فاصله می اندازد پرهیز میکند و مولا علی این دسته از عابدان رو میگوید عبادت کنندگان آزاده که عبادت احرار و آزادگان رو انجام میدهند
و بالاترین مراتب تقوا و ایمان از اینجا نشأت میگیرد، از تقوایی که ریشه اش حب خدا و اولیای خداست و بغض دشمنان خدا و دشمنان محبوبین خداست
چرا دو تقوای اول، ولی و اما و اگر دارد؟؟؟؟؟؟؟
چون در امتحانات سخت نمیتواند نجات بخش باشد مثالهایش هم در قرآن و تاریخ فراوان هست
اولی شیطان لعین که چون ریشه تقوا و عباداتش حب خدا نبود در برابر امر خدا سرپیچی کرد و نتوانست بر افراط قوه ی غضبیه اش غلبه کند و در برابر حکم خدا استکبار ورزید (ریشه کبر و غرور و استکبار و تعدی و طغیان و... افراط قویه ی غضبیه هست!!!) چرا که اگر ریشه ی تقوایش حب خدا بود هیچگاه روی حرف محبوبش حرفی نمیزد
دومین مثال قرآنی هم بلعم باعورا بود که باز چون ریشه تقوایش حب خدا و حب اولیای خدا نبود با اینکه بر اثر تقوا و عباداتی که ریشه در حب نفس و حب در مقامات داشت به اسم اعظم هم رسیده بود و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود اما در برابر پیامبر اوالعظم زمانش موسی علیه السلام، کسی که میداند محبوب خداست، تمرّد کرد و حتی او را نفرین کرد و کافر از دنیا رفت! و نتوانست بر افراط قوه شهویه که به صورت میل به جاه و مقام است بایستد.
حال مقداری درباره ی این ریشه و مغز تقوا بر اساس آیات و روایات بیشتر صحبت میکنیم
رسول اکرم میفرمایند: ُ يَا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ
ای علی حب و محبت تو، تقوا و ایمان است و بغض و دشمنی باتو کفر و نفاق است
این حدیث شریف در منابع بسیار معتبر مانند أمالی و معانی الأخبار شیخ صدوق، روضة الواعظين فتال نیشابوری و... آمده است.
از حدیث بالا مشخص میشود که مغز و ریشه تقوا محبت امیر المومنین است و بغض مولا علامت و نشانه ی بی تقوایی است. یعنی هر چه محبت ما نسبت به امیر المومنین بیشتر شود در نتیجه ی این محبت خویشتن نگهداری ما هم بیشتر میشود
حالا باید دید چرا محبت به مولا علی و کلاً 14 معصوم باعث ایجاد تقوا و خویشتن نگهداری میشود و چرا با رشد این محبت، تقوا هم رشد میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و بعد باید بفهمیم که چگونه میتوان نسبت به مولا محبت پیدا کرد و این محبت را تقویت کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما چرا محبت به مولا علی و کلا 14 معصوم و اولیای الهی باعث ایجاد تقوا میشود
بسیار واضح است، ببینید وقتی کسی را ما حقیقتاً دوست بداریم، این حب و علاقه و محبت ما نسبت به محبوب باعث میشود که آرام آرام ما از محبوبمان تبعیت کنیم
یعنی یکی از آثار محبوب شدن شخصی در نزد ما این است که ما آرام آرام از آن شخص تبعیت پیدا میکنیم و مطلوب او مطلوب ما میشود، آنچه مورد پسند و تأیید محبوب ما باشد مورد پسند و محبوب ما هم میشود.
و شیطان لعین و حزب شیطان هم به خوبی از این قاعده مطلعند و علت اینکه در این نظم نوین شیطانی جهان، در این تمدن شیطانی، در نظام تبلیغات میایند و یکسری محبوبیت کاذب و تصنعی و توهمی برای شخصیتهایی که از لحاظ ارزش حقیقی فاقد ارزش هستند به وسیله نظام تبلیغات و کنترل ذهن ایجاد میکنند و یک سری بازیگر و ورزشکار که پیشگامان لهو و لعب در عالم هستند رو محبوب مردم قرار میدهند و بعد از آنها در نظام تبلیغات استفاده میکنند هم همین هست
یعنی وقتی فلان بازیگر که محبوب شما شد فلان کالا را تأیید میکند و آن را مورد پسندش معرفی میکند، شما هم همان کالا را میخری و مورد تأیید خودت میدانی
وقتی فلان بازیگر یا فلان بازیکن ، فلان مد را برای لباسش بر میگزیند شما هم اگر آن بازیگر یا بازیکن، حقیقتاً محبوب شما باشد، رو میاوری به استفاده از همان مد
و این است راز یکی از ارکان جهانی سازی شیطان و علت محبوب کردن شخصیتهایی که حقیقتاً فاقد ارزشهای واقعی هستند اما به طرق مختلف میاید و آن را در نظر عموم مردم محبوب میکند ولی در جهانی سازی اسلامی و جامعه پردازی مهدوی و الهی باید مظاهر حقیقی ارزشها به محبوب جامعه تبدیل شوند
اگر کسی حقیقتاً مولا علی برایش محبوب شد، کم کم میل به انفاق و جوانمردی و رعایت عدالت و حق خواهی و ایثار و عبادت و مردانگی و مروت و تمام خصایل نیک و دارای ارزش حقیقی در او رشد پیدا میکند و از گناه و معصیت و زشتی و ظلم و... کم کم نفرت حقیقی پیدا میکند
همانطور که به طور مثال کسی که حقیقتاً عاشق فلان تیم است از لباس زیرش تا رنگ پوست صورتش را به رنگ لباس تیم محبوبش در میاورد
قسمت اول را با ذکر یک نکته ی ظریف قرآنی در باره ی یکی از مهمترین عوامل رشد تقوا با ریشه حب خدا و اولیای خدا به پایان میبرم
...وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ... "آیه 30 سوره انبیا"
...و حیات هر چیز را در آب قرار دادیم...
در قرآن، بسیاری از مواقع، حیات مترادف ایمان است و کفر مترادف موت
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ... (24- انفال)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد!... (24)
پذیرش دعوت رسول خدا را در این آیه، نشانه ایمان میداند و پذیرش این دعوت را هم حیات بخش میداند
و یا در آیه ای دیگر
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرينَ (70- یس)
تا هر كس را كه زنده باشد هشدار دهد و حجّت بر كافران ثابت شود (70)
این آیه شریفه یکی از زیبا ترین و جالب ترین آیاتی است که من در زندگیم خوانده ام
در این آیه شریفه خدا زنده و مرده را در مقابل هم نیاورده
مومن و کافر را هم در مقابل هم نیاورده
زنده را مقابل کافر آورده
به عبارت دیگر زنده بودنِ حقیقی را منحصر در ایمان میداند و مرگ و موت حقیقی را هم در کفر منحصر میداند
اولین چیزی که بعد از خواند این آیه به ذهنم آمد این بود که: چه جالب، هم میت نجس است و هم کافر
حال باید دید کدام آب هست که مایه حیات ایمانی ما است
بله طبق روایات آب چشم
اشک (تعبیر آیت الله جوادی آملی هم همین است) پ.ن
روایات بسیاری داریم که اشک بر مصایب محبوبین خدا را نشانه ایمان واقعی و از مهمترین عوامل رشد ایمان و تقوا و مایه ی نجات و رستگاری بر میشمرند
ریشه این اشک باید معرفت باشد و اشک بی معرفت هم رشد دهنده نیست و آن آثار متعالی را در بر ندارد.
یکی از بالاتری مقامات در سیر به سمت قرب الهی مقام محبوبیت یافتن نزد خداست و کسی که محبوب خداوند میشود آثار حیرت انگیزی بر این محبوب خدا شدن برایش مترتب است
خداوند گروه های بسیاری را در قرآن به عنوان محبوب معرفی کرده است. اولین گروه از میان محبوبین خدا که خدمت دوستان در موردشان بحث خواهیم کرد متقین هستند.
بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 76- آل عمران
آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگارى پيشه نمايد، پس همانا خداوند متقین را دوست دارد
... إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 4- توبه
... همانا خداوند متقین را دوست دارد! 4
...فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ 7- توبه
... تا زمانى كه در برابر شما وفادار باشند، شما نيز وفادارى كنيد، كه همانا خداوند متقین را دوست دارد! 7
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاق "نهج البلاغه"
تقوا رئیس اخلاق است
یعنی ریشه همه ی خیرهای اخلاقی وجود تقواست و وجود همه ی شرور هم از بی تقوایی است
یعنی ریشه اخلاص و احسان و ایثار و... همه و همه ، تقواست
و ریشه ی نفاق و ظلم و کبر و دروغ و.... همه و همه ، بی تقواییست
تقوا آن چیزی هست که مایه ی حفظ و نگهداری مقام انسانیت انسان است در برابر خلاف رضای خدا حرکت کردن
وجود شهوات و غضب در انسان، ظرفیت خلاف رضای خدا حرکت کردن در وجود آدمی را به وجود می آورد که اگر به افراط و تفریط کشیده شود باعث تباهی انسان میشود و او را از سعادت ابدی اش باز میدارد
تقوا، خویشتنداری نیست
تقوا آن چیزی هست که نتیجه وجود آن در انسان میشود خویشتن نگهداری و پرهیزگاری
سؤالی مطرح است که آیا انسان میتواند خودش در برابر افراط و تفریط قوه شهویه و غضبیه خودش بایستد؟؟؟؟؟
جواب: خیر، هیچ کس به تنهایی نمیتواند در برابر افراط و تفریط این دو قوه و میل به شهوات و غضب به تنهایی بایستد و باید مستمسک چیزی بشود
حال سوال پیش می آید که آن چیز چیست؟؟
چرا انسان وقتی در برابر عواملی که شهوتش را بر می انگیزد قرار میگیرد و یا هنگامی که غضبش برافروخته میشود، عملی انجام میدهد که خلاف عقلش هست؟؟
یعنی عقلش ادراک میکند که دارد عمل غلطی انجام میدهد اما این ادراک عقلی کفایت نمیکند برای باز داشتنش از افراط و تفریط قوای شهویه و غضبیه
علتش غلبه احساساتِ شهوانی و یا غضبیه است بر قوای عقل
حال باید دید ریشه ی احساسات در کجاست؟
بله در قلب ظهور پیدا میکند
یعنی شما در مواجهه با هر چیز در قلبتان یا احساسی از جنس عشق و میل و جذب و حب میابید و یا نفرت و دفع و اشمئزاز و نفرت، حالا شدت و ضعف دارد اما از این دو حال خارج نیست
آن چیزی که در مواجه با افراط و تفریط شهوات و غضب میتواند آنها را به اعتدال بازگرداند تا قوای عقلی مجدداً حاکم شود، باید چیزی از همین جنس حب و علاقه و میل و جذب ویا بغض و نفرت و دفع و اشمئزاز باشد تا بتواند بر اون احساسات قبلی ناشی از شهوات و غضب فائق بیاید
ریشه و مغز تقوا، حب و بغض است و خوف
که البته ریشه ی خود خوف هم همان حب است و در حقیقت میتوان گفت که خوف میوه ی حب است
به طور مثال کسی که خودش را خیلی دوست میدارد وقتی در زیر آب هست و احساس میکند که جانش در خطر است، خوف میکند و به یکباره خود را از زیر آب بیرون میکشد
خوف نتیجه ادراک احتمال از دست رفتن محبوب هست
حال باید دید حب چه چیزی و خوف و بغض چه چیزی در انسان تقوا می آورد
اینجا همان جایی است که با توجه به ریشه ی حب و بغض و خوف، تقوای انسانها و در نتیجه جایگاه ایمان و تقرب انسانها رتبه بندی میشود
به چه شکل؟
یک کسی حب بهشت را دارد و بسیار دوست دارد که از نعمات بهشتی بهرهمند شود، لذا از اموری که اورا از این محبوبش دور کند پرهیز میکند
این تقوا ، تقوای عوام هست، به قول امام خمینی در چهل حدیث، ما ترک شهوت برای شهوت بزرگتر میکنیم. مولا علی عبادت این دسته از بندگان رو میفرمایند عبادت تجار و تاجرانه. البته رحمت و فضل و کرم خدا ایجاب میکند که صاحبان این جنس از تقوا هم به سعادت میرسند و اهل نجاتند ولی
(ولی اش را در ادامه خواهم گفت)
یک کسی هم خوف این رو دارد که به او ضرری وارد شود و به علت حب خودش چون خودش را بسیار دوست میدارد میخواهد از ضرر و آتش دور بشود از عواملی که او را به جهنم میبرد پرهیز میکند
این جنس از تقوا هم تقوای عوام هست. و مولا علی میفرماید این عبادت هم عبادت خائفین هست. این ها هم اهل نجاتند اما.... امایش را در ادامه خواهم گفت
اما یک کسی هم حب خدا و اولیای خدا را دارد و از چیزهایی که بین او و محبوبینش فاصله می اندازد پرهیز میکند و مولا علی این دسته از عابدان رو میگوید عبادت کنندگان آزاده که عبادت احرار و آزادگان رو انجام میدهند
و بالاترین مراتب تقوا و ایمان از اینجا نشأت میگیرد، از تقوایی که ریشه اش حب خدا و اولیای خداست و بغض دشمنان خدا و دشمنان محبوبین خداست
چرا دو تقوای اول، ولی و اما و اگر دارد؟؟؟؟؟؟؟
چون در امتحانات سخت نمیتواند نجات بخش باشد مثالهایش هم در قرآن و تاریخ فراوان هست
اولی شیطان لعین که چون ریشه تقوا و عباداتش حب خدا نبود در برابر امر خدا سرپیچی کرد و نتوانست بر افراط قوه ی غضبیه اش غلبه کند و در برابر حکم خدا استکبار ورزید (ریشه کبر و غرور و استکبار و تعدی و طغیان و... افراط قویه ی غضبیه هست!!!) چرا که اگر ریشه ی تقوایش حب خدا بود هیچگاه روی حرف محبوبش حرفی نمیزد
دومین مثال قرآنی هم بلعم باعورا بود که باز چون ریشه تقوایش حب خدا و حب اولیای خدا نبود با اینکه بر اثر تقوا و عباداتی که ریشه در حب نفس و حب در مقامات داشت به اسم اعظم هم رسیده بود و به اصطلاح مستجاب الدعوه شده بود اما در برابر پیامبر اوالعظم زمانش موسی علیه السلام، کسی که میداند محبوب خداست، تمرّد کرد و حتی او را نفرین کرد و کافر از دنیا رفت! و نتوانست بر افراط قوه شهویه که به صورت میل به جاه و مقام است بایستد.
حال مقداری درباره ی این ریشه و مغز تقوا بر اساس آیات و روایات بیشتر صحبت میکنیم
رسول اکرم میفرمایند: ُ يَا عَلِيُّ حُبُّكَ تَقْوَى وَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ
ای علی حب و محبت تو، تقوا و ایمان است و بغض و دشمنی باتو کفر و نفاق است
این حدیث شریف در منابع بسیار معتبر مانند أمالی و معانی الأخبار شیخ صدوق، روضة الواعظين فتال نیشابوری و... آمده است.
از حدیث بالا مشخص میشود که مغز و ریشه تقوا محبت امیر المومنین است و بغض مولا علامت و نشانه ی بی تقوایی است. یعنی هر چه محبت ما نسبت به امیر المومنین بیشتر شود در نتیجه ی این محبت خویشتن نگهداری ما هم بیشتر میشود
حالا باید دید چرا محبت به مولا علی و کلاً 14 معصوم باعث ایجاد تقوا و خویشتن نگهداری میشود و چرا با رشد این محبت، تقوا هم رشد میکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و بعد باید بفهمیم که چگونه میتوان نسبت به مولا محبت پیدا کرد و این محبت را تقویت کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اما چرا محبت به مولا علی و کلا 14 معصوم و اولیای الهی باعث ایجاد تقوا میشود
بسیار واضح است، ببینید وقتی کسی را ما حقیقتاً دوست بداریم، این حب و علاقه و محبت ما نسبت به محبوب باعث میشود که آرام آرام ما از محبوبمان تبعیت کنیم
یعنی یکی از آثار محبوب شدن شخصی در نزد ما این است که ما آرام آرام از آن شخص تبعیت پیدا میکنیم و مطلوب او مطلوب ما میشود، آنچه مورد پسند و تأیید محبوب ما باشد مورد پسند و محبوب ما هم میشود.
و شیطان لعین و حزب شیطان هم به خوبی از این قاعده مطلعند و علت اینکه در این نظم نوین شیطانی جهان، در این تمدن شیطانی، در نظام تبلیغات میایند و یکسری محبوبیت کاذب و تصنعی و توهمی برای شخصیتهایی که از لحاظ ارزش حقیقی فاقد ارزش هستند به وسیله نظام تبلیغات و کنترل ذهن ایجاد میکنند و یک سری بازیگر و ورزشکار که پیشگامان لهو و لعب در عالم هستند رو محبوب مردم قرار میدهند و بعد از آنها در نظام تبلیغات استفاده میکنند هم همین هست
یعنی وقتی فلان بازیگر که محبوب شما شد فلان کالا را تأیید میکند و آن را مورد پسندش معرفی میکند، شما هم همان کالا را میخری و مورد تأیید خودت میدانی
وقتی فلان بازیگر یا فلان بازیکن ، فلان مد را برای لباسش بر میگزیند شما هم اگر آن بازیگر یا بازیکن، حقیقتاً محبوب شما باشد، رو میاوری به استفاده از همان مد
و این است راز یکی از ارکان جهانی سازی شیطان و علت محبوب کردن شخصیتهایی که حقیقتاً فاقد ارزشهای واقعی هستند اما به طرق مختلف میاید و آن را در نظر عموم مردم محبوب میکند ولی در جهانی سازی اسلامی و جامعه پردازی مهدوی و الهی باید مظاهر حقیقی ارزشها به محبوب جامعه تبدیل شوند
اگر کسی حقیقتاً مولا علی برایش محبوب شد، کم کم میل به انفاق و جوانمردی و رعایت عدالت و حق خواهی و ایثار و عبادت و مردانگی و مروت و تمام خصایل نیک و دارای ارزش حقیقی در او رشد پیدا میکند و از گناه و معصیت و زشتی و ظلم و... کم کم نفرت حقیقی پیدا میکند
همانطور که به طور مثال کسی که حقیقتاً عاشق فلان تیم است از لباس زیرش تا رنگ پوست صورتش را به رنگ لباس تیم محبوبش در میاورد
قسمت اول را با ذکر یک نکته ی ظریف قرآنی در باره ی یکی از مهمترین عوامل رشد تقوا با ریشه حب خدا و اولیای خدا به پایان میبرم
...وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ... "آیه 30 سوره انبیا"
...و حیات هر چیز را در آب قرار دادیم...
در قرآن، بسیاری از مواقع، حیات مترادف ایمان است و کفر مترادف موت
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ... (24- انفال)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد!... (24)
پذیرش دعوت رسول خدا را در این آیه، نشانه ایمان میداند و پذیرش این دعوت را هم حیات بخش میداند
و یا در آیه ای دیگر
لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرينَ (70- یس)
تا هر كس را كه زنده باشد هشدار دهد و حجّت بر كافران ثابت شود (70)
این آیه شریفه یکی از زیبا ترین و جالب ترین آیاتی است که من در زندگیم خوانده ام
در این آیه شریفه خدا زنده و مرده را در مقابل هم نیاورده
مومن و کافر را هم در مقابل هم نیاورده
زنده را مقابل کافر آورده
به عبارت دیگر زنده بودنِ حقیقی را منحصر در ایمان میداند و مرگ و موت حقیقی را هم در کفر منحصر میداند
اولین چیزی که بعد از خواند این آیه به ذهنم آمد این بود که: چه جالب، هم میت نجس است و هم کافر
حال باید دید کدام آب هست که مایه حیات ایمانی ما است
بله طبق روایات آب چشم
اشک (تعبیر آیت الله جوادی آملی هم همین است) پ.ن
روایات بسیاری داریم که اشک بر مصایب محبوبین خدا را نشانه ایمان واقعی و از مهمترین عوامل رشد ایمان و تقوا و مایه ی نجات و رستگاری بر میشمرند
ریشه این اشک باید معرفت باشد و اشک بی معرفت هم رشد دهنده نیست و آن آثار متعالی را در بر ندارد.