افشای صنعت سرگرمی و بازی های رایانه ای

بسم الله الرحمن الرحیم

بخش نخست
اگر شالوده سینمای امروز هالیوود را سه عنوان اصلی خشونت، هیجان و س*کس بدانیم، شالوده اصلی صنعت بازی سازی به عنوان یکی از پردرآمدترین حرفه های جهان، نیز دارای کلیشه های ثابت و تا حد زیادی مشخص می باشد. در این میان بعضی از سبک ها و بازی ها، نقش استراتژیک داشته و به عنوان ابزاری برای فرهنگسازی در سطح گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. عنوان بعضی از این بازی ها به قرار زیر است:
- آموزش زندگی امریکایی و رواج مصرف گرایی، بی بند و باری اخلاقی و پول پرستی با بازی هایی همانند Sims و GTA
- توجیه لشکرکشی نظامی آمریکا و هم پیمانان نظامی اش با بازی هایی همانند سری Call of duty و Generals
- رواج خرافه پرستی، محبوب نمودن جادو و طلسم و توجیه قدرت طلبی ناشی از آن با بازی هایی همانند Warcraft3 ، World of Warcraft ، The Witcher ، Dragon_Age ، Diablo
- حمله موجودات فضایی و دفاع همه جانبه ایالات متحده از تمامیت ارضی کره زمین در قبال آن ها با بازی هایی همانند سری محبوب Crysis
- معرفی دروازه جهنم (دروازه ستاره ای) و قبولاندن این قضیه که شیاطین نه تنها وجود دارند، بلکه توانایی آمدن به زمین را نیز خواهند داشت با بازی هایی همانند Hellgate ، Darksider ، Doom ، Clive Barker's Jericho و سری معروف Devil May Cry
در مورد بعضی از بازی ها قبلا در تالار صحبت شده است. قصد دارم تا در مورد بعضی از بازی ها که در موردشان صحبت نشده، به بررسی بپردازم.

گذری بر بازی HellGate: London

[تصویر: Hellgate_London.jpg]

این بازی جزو بازی های فانتزی تاریک (dark fantasy) می باشد که در تاریخ 31 اکتبر 2007 در Flagship Studios به مرحله تولید رسید. نکته جالب توجه ، همکاری گروهی از کارمندان شرکت بازی سازی Blizzard Entertainment در این پروژه بود. اما به علت ورشکست شدن Flagship Studios این بازی در نهایت توسط EA game منتشر شد.
داستان بازی در سال 2038 اتفاق می افتد. دروازه جهنم در لندن باز شده است و شیاطین زمین را در اختیار دارند و شهرها را نابود کرده اند. اولین نکته جالب توجه در مورد مکان بازی یعنی شهر لندن است! پرسش اینجاست که چرا لندن؟ (المپیک بعدی هم در لندن است. نه!؟). نکته بعدی کلاس های موجود در بازی است. Templars ها همان سربازان جنگ های صلیبی با همان سلاح و شاکله اما کمی امروزی تر هستند: تمپلارها یا شوالیه های معبد، جنگجویان الهی (divine warriors) هستند که ایجاد نظم جهانی، حفاظت از انسانیت (در اینجا انسانیت مساوی نوع بشر است نه ارزشی خاص) و شکست دادن "تاریکی عظیم" که جهان را در بر گرفته است، را رسالت خود می دانند! که به دو دسته نگهبانان(Guardians) و اساتید شمشیرزنی (Blademasters) تقسیم می شود.

[تصویر: hellgate200710.jpg]

دوم Cabalists ها (کابالیستها) جویندگان با ولع دانش اند که می خواهند با مطالعه بر روی تاریکی بزرگ (Great Dark) و استفاده از قدرت بی پایان آن، انسان را از سرنوشت شومش نجات دهند. کابالیست ها در نگاه اول زنان فاحشه ای هستند که دارای قدرت های جادویی بوده و توانایی احضار روح مردگان (اجنه) را دارند. و به دو دسته احضار کننده (Summoners)و جنگیر (Evokers) تقسیم می شوند. نکته سوال برانگیز این است که چرا هر موقع می خواهند از جادویشان استفاده کنند کمی تا قسمتی باید برهنه شوند! و گروه سوم Hunters یا شکارچیان هستند. در یک کلام سربازهای خبره که آموزش های نظامی را به بهترین شکل دیده اند و به دو دسته تیراندازان (Marksmen) و متخصصان فنی و مهندسان (Engineers) تقسیم می شوند.

[تصویر: profile-hunter.jpg]


نکته بعدی اینکه با آنکه هزینه تهیه بازی در امریکا $9.95 و در اروپا €9.99 است اما این بازی در کره رایگان می باشد!
کلام آخر اینکه: بازی دروازه جهنم لندن، یک بازی سیاه است که نه تنها باز شدن دروازه های جهنم را برای ورود شیاطین به دنیای انسان ها اجتناب ناپذیر می داند، بلکه در جهانی بدون خدا، ناجیان نهایی انسان را، شوالیه های معبد، کابالیست ها و نظامیان غیر ارزشی می داند.

 

 

بخش دوم

گذری بر بازی Clive Barker's Jericho

[تصویر: Clive_barkers_jericho.jpg]


جریکو (Jericho) یک بازی اول شخص (FPS) در سبک حادثه ای ترسناک و به کارگردانی کلایو بارکر می باشد. بارکر متولد سال 1952 در لیورپول انگلستان است که تحصیلات خود را در زمینه فلسفه در دانشگاه لیورپول به پایان رسانده است. او یکی از نویسندگان پیشرو در زمینه سبک ترسناک_ تخیلی می باشد. از او در زمینه تولید بازیهای رایانه ای تاکنون دو بازی undying و Jericho را شاهد بوده ایم. کلیو بارکر (Clive Barker) شاید در دنیای نویسندگی و داستان های ترسناک یکی از شناخته شده ترین چهره ها باشد اما او در عرصه ی بازار بازی های ویدئویی با مشکلاتی روبه رو بوده .(توضیحات : کلیو بارکر یکی از سرشناس ترین نویسندگان رمان های ترسناک میباشد. وی متولد انگلیس است و چندین فیلم نیز کارگردانی کرده است ) اولین بازی وی که Undying نام داشت و در سال 2001 منتشر شد با وجود اینکه بازی فوق العاده خوبی بود اما از سوی مخاطبان خود در جامعه ی PC با بی تفاوتی کامل مواجه شد و فروش چندانی نکرد. بارکر در دومین تلاش خود اقدام به ساخت بازی دیگری با نام Demonik کرد که در نهایت این بازی نیز نیمه کاره رها شد. اما بارکر پس از شش سال که از زمان انتشار آخرین و تنها بازی اش (Undying) میگذشت ، با عنوان جدیدی با نام Jericho باز گشت و توانست با کمک توسعه دهنده ی اسپانیایی این بازی Mercury Steam و ناشر بریتانیایی آن Codemasters عنوان بسیار موفقی را روانه ی بازار کند.
Jericho یک بازی ترسناک در سبک اکشن اول شخص است که تمام بذرهای آن توسط بارکر کاشته شده . داستان این بازی آمیزه ای از مذهب ، توطئه ی حکومت و ابر نیروهایی است که توسط بارکر ساخته و پرداخته شده و توسعه دهنده ی این بازی (Mercury Steam) تمام این ایده ها را در قالب یک بازی ویدئویی با نام Jericho پیاده کرده است.
پیش زمینه ی داستان بازی بر میگردد به قبل از آفرینش آدم و حوا . اولین بار که خداوند یک "نسل اولی" را خلق کرد نتیجه اش مصیبت بار بود و به همین خاطر نسل اولی خلق شده از سوی خداوند برای همیشه به یک دنیای موازی که از آن با نام جعبه (The Box ) یاد می شود تبعید شد. (توضیح : نوعی موجود-یا موجودات- ماورائی بودند که خدا این موجود-یا موجودات- را قبل از انسان خلق کرده بود -به یاد خلقت جن که ظاهرا زودتر از انسان بوده است، و نسبت به انسان دارای نیروی هایی بیشتر بود و در زمین به گناه و نافرمانی پرداخته می افتم- که نام آن Firstborn به معنی نسل اول و به شکل یک کودک خردسال است، این موجودات دارای نیروی ماورائی بودند و از لحاظ جنسی نه نر بودند و نه ماده. بعد از اینکه این موجودات دست به نافرمانی و فساد زدند خدا هم اونها رو در دنیائی تاریک در محلی به نام The box دور از رحمت خودش قرار داد و بعد از اون انسان رو خلق کرد گرچه خداوند آن قدرتهائی رو که به نسل اولی ها داده بود دیگر به انسان نداد ولی به جای آن به انسان عشق، محبت عقل و کتاب راهنما رو داد و انسان را در جوار رحمت خویش جای داد-در واقع قدرت حقیقی هر انسان دورن قلب اوست: قدرت حقیقی انسان ایمانست-).
اما نسل اولی رانده شده که از تبعید خود بسیار خشمگین بود منتظر فرصتی بود تا دوباره قدرتش را بازیابد و جایگاهش را بر روی زمین پس بگیرد. اما در اولین تلاشش توسط هفت روحانی سومری متوقف شد و به دنیای خود بازگردانده شد. از آن زمان به بعد همیشه یک محفل سری وجود داشت که هفت جنگجو و مبارز را تعلیم می داد تا در کمین باشند که در صورت تلاش مجدد موجود رانده شده جهت فرار، او را متوقف کنند و به دنیای خودش بازگردانند .اما آن ها همیشه در خرابه های شهر Al Khalid که سنگ بنای آن درست در نقطه ی رویارویی این ستیز قرار داشت ناپدید می شدند و اگر چه موفق می شدند که انسان رانده شده را به محل تبعیدگاهش بازگردانند اما هیچگاه هیچ یک از آن ها از ماموریت خویش بازنگشتند .


حال این وظیفه ی یک گروه از نیرو های نخبه (آمریکایی !) با نام گروه Jericho است که جلوی موجود رانده شده و نیروهای شیطانیش را بگیرند و وی را برای همیشه به دنیای ابدی اش باز گرداند ... این دقیقا همان جایی است که شما وارد داستان بازی می شوید.

[تصویر: 30_3.jpg]


برای این کار شما بایستی گروه Jericho را به درون مخروبه های شهر Al Khalid رهبری کنید.شهر فراموش شده ای که پاره های زمان و فضا همچون لایه هایی آن را در برگرفته اند و تکه های تاریخ در دیوار های تو در توی آن به دام افتاده است ...تاریخی که از دوران باستان سومری ها تا جنگ جهانی دوم را در بر می گیرد) هر کدوم از این مراحل در دوره ای از تاریخ از جمله تمدن سومر، روم باستان، ایران باستان، دوران قرون وسطی، جنگ جهانی دوم و زمان حال، اتفاق می افتد)
بر اساس توضیحات تیم سازنده ی بازی ، شهر Al-Khali متشکل از لایه هایی از دوران و عصر های مختلف می باشد که انسان رانده شده سعی به فرار کردن از محل تبعید گاه خودش کرد (4 بار) و گروه Jericho با سفر در طول زمان به دورانی نظیر جنگ جهانی دوم ، جنگ های صلیبی ، عصر رومی ها و سومری ها می رود تا با فداکاری و از خود گذشتگی ، انسان رانده شده را به دنیای خودش (جعبه) برگرداند و صلح را بر روی زمین مستقر کند.

[تصویر: clive-barker-s-jericho-48584.3150266.jpg]


Jericho یک گروه فوق العاده است که متشکل از تعدادی سرباز با نیرو های ماوراء الطبیعی(جادو) می باشد . شما در نقش کاپیتان دوین راس (Devin Ross) رهبر و فرمانده ی گروه Jericho به بازی میپردازید .. Ross دارای توانایی منحصر به فردی است که می تواند بر اساس اراده اش در دیگر اعضای گروه ساکن شود و کنترل آن ها را در اختیار بگیرد. (توضیح اینکه در همان مراحل اولیه کاپیتان راس کشته می شود، اما به طرز عجیبی روحش در کالبد سایر اعضا حلول می کند و همانند جن آنها را تسخیر کرده، و به جای آنها رفتار می کند. مثلا صدای کلفت او را از کاراکتر زن می شنوید. در ضمن کاراکترها از ورود راس به خودشان، چندان خوشحال نخواهند شد اما چاره ای هم ندارند).
در مجموع گروه Jericho بدون احتساب رهبر گروه (Ross) دارای شش عضو است که در دو زیر گروه به نام های آلفا و امگا تقسیم شده اند .هر عضو دارای دو اسلحه و دو توانایی فوق طبیعی است که آمیزه ای از نقاط ضعف و قوت فیزیکی چاشنی آن شده ...


Abigail Black نام یکی از اعضای گروه است که زنی بلوند و "هم جنس گرا" است . وی که یک تک تیر انداز است این توانایی را دارد که اجسام را از فاصله ی دور جا به جا کند . او همچنین می تواند گلوله ها را توسط ذهنش هدایت کند که این توانایی به او اجازه می دهد از فاصله ی دور چندین دشمن را از پای درآورد.
Frank Delgado یکی دیگر از اعضای گروه است که اسپانیولی تبار است و می تواند با توانایی خود دشمنانش را شعله ور کند. او همچنین دارای قدرت فیزیکی بالاییست.
سومین عضو گروه Xavier Jones است که توانایی کنترل دشمنان را دارد. او شخصیت عجیبی با چشمان سفید است که قادر به برقراری نوعی ارتباط با موجودات اهریمنی می باشد. هنگام این اتصال، او را به حالت عجیب و ترسناک، خواهید دید.
Simone Cole چهارمین عضو گروه است که از توانایی فنی بالایی برخوردار است و می تواند تجهیزات فنی را تعمیر و یا هک کند(مهندس و تکنسین فنی). یعنی هر آن اندازه که در یک نبرد آخرالزمانی، نیروی نبرد فیزیکی و جادو لازمست، استفاده از تکنولوژی و تجهیزات اجتناب ناپذیر خواهد بود.
شاید بتوان گفت که Billie Church یکی از جالب ترین افراد گروه است . او یک زن نینجای نیمه برهنه است که می تواند با شمشیر خود دشمنان را به پرواز در آورد و یا بدون اینکه کسی متوجه شود بطور مخفیانه از پشت سر دشمنان حرکت کند. اما نکته مهم در "خون" برتر اوست. هر جا که لازم باشد او با خراشیدن دستش با یک خنجر، از قدرت ماورایی خونش جهت به آتش کشیدن دشمن و یا بی حرکت کردن آنها استفاده می کند.
و آخرین عضو گروه نیز Paul Rawlings نام دارد که یک کشیش کاربلد و مجهز است. اما او را یک جادوگر کتاب و صلیب به دست در هیبت افسران اس اس به حساب آورید. در ضمن زنده کردن مردگان را به خوبی انجام می دهد! بازو بند قرمزش ما را یاد بازو بند قرمز فاشیست می اندازد. نماد تک چشم روی لباسش هم جالب توجه است. (در کل هم خالکوبی روی بدن اعضای تیم، نظر انسان را جلب می کند. ولی معذورم از ارائه)

کلام آخر: بازی جریکو با معرفی نقاط آشوبی به عنوان پورتالی برای ورود به عالم پائین ، ناجییان بشریت را که همان سربازان نظامی، کشیش و جادوگر می باشد را به نبرد نهایی در فضایی تاریک و بدون خدا سوق می دهد تا در ناکجا آباد، به نبرد نهایی بین انسان و موجود نسل اولی رانده شده بپردازند. و پیروزی نهایی در قبال موجودی که سلاح های عادی بر او اثر گذار نیست، تنها در سایه جادو امکان پذیرست.
[تصویر: 934445_20071029_embed001.jpg]


 

 

 

بخش سوم

گذری بر بازی Devil may cry

[تصویر: Devil_May_Cry_4.jpg]


سالها پيش دروازه تاريكي (دروازه ستاره ای) بروي زمين باز شده بود و موجودات سياهي(شیاطین) شروع به قتل عام انسانها كرده بودند. در آن زمان گروه هاي مختلفي در برابر ارتش تاريكي ايستادگي كردند اما همه نابود شدند تا اينكه يكي از بزرگترين فرمانده هاي همان ارتش به نام اسپاردا (که خود یک شیطان است!) شروع به مبارزه با هم رزمان خود كرد و توانست بيشتر انها را از زمين بيرون كند و دروازه تاريكي را براي اولين بار ببندد و نگهباناني براي محافظت از دروازه قرار دهد. بعد ها اسپاردا با يك زن زميني ازدواج كرد و صاحب 2 فرزند دو قلوي عجيب شد او نام ان دو برادر را دانته و ورجيل نهاد. (برخلاف ویرژیل در کمدی الهی، که راهنما و هادی دانته در مسیر جهنم است، ویرژیل در اینجا دشمنی سر سخت برای دانته است. دشمنی که در نهایت برای شکست دادن ارباب تاریکی با دانته متحد خواهد شد. در واقع ویرژیل و دانته دو نیمه تاریک و روشن یک وجودند که برای پیروزی نهایی با هم ادغام می شوند) اسپاردا درگذشت و پسران او بزرگ شدند. ورجيل طمع كرد و با اينكه انسان پر قدرتي بود از خانواده جدا شد و پي قدرت بيشتر رفت. او كشيش مخصوص پدرش را پيدا كرد و به كمك اويكي يكي موانع پدرش را پشت سر گذاشت اما براي باز كردن دروازه اصلي به گردنبندي احتياج بود كه اسپاردا براي پسرانش به يادگار گذاشته بود نصف اين گردنبند همراه دانته و نصف ديگر در اختيار ورجيل بود. ورجيل بوسيله همان كشيش مرموز دانته را به بلندترين برج قعله دعوت ميكند و شكست ميدهد و دروازه تاريكي را دوباره باز ميكند اما طولي نمي انجامد كه دانته تله هاي پدرش را پشت سر ميگذارد و ورجيل را در همان سرزمين نفرين شده شكست ميدهد و دروازه تاريكي را براي دومين بار ميبندد اما ورجيل هم نميميرد و در سرزمين تاريكي زنده ميماند. (زندانی میشود)

چند سال بعد دختري در رستوران معروف دانته يعني رستوران Devil May Cry سراغ دانته ميايد و به او ميگويد كه موجوداتي از سرزمين تاريكي روي زمين باقي ماندند و در پي باز كردن دروازه براي سومين بار هستند تا زمين را از انسانها پاك كنند. دانته به مبارزه با انها ميپردازد و هويت واقعي دختر مرموز كه خود يك شيطان است را كشف ميكند و سعي ميكند زمين را از شر موجودات زميني پاك كند. سپس او به درون دروازه نفوذ ميكند و براي بسته شدن ان مجبور ميشود مثل پدرش يكي از فرماندهان تاريكي را نابود كند و در حالي بر ميگردد كه زمين ديگر آرام شده. بعد از اين جريانات وي نام كافه خود را به شيطان نميتواند گريه كند تغيير ميدهد چرا كه با چشم خود اشك دختر شیطان را ديد و به او اطمينان داد كه او انسان است و اين همه مدت اشتباه ميكرده.
هزاران سال بعد يك سازمان مذهبي اسپاردا را پرستش كردند و تصميم گرفتند تا زمين را از شر اهريمنان و موجودات شيطاني باقي مانده از سرزيمن تاريكي پاك كنند.محل اقامت انها در كليسايي (شیطان پرستی در کلیسا و با اهدافی مقدس؟!) در شهر فورتونا بود و از ان به بعد همگان سازمان انها با نام ("Order of the Sword") را شناختند. اين سازمان از نخبه ترين شواليه هاي پاكدامن ساخته شده بود. يك روز يك شواليه جوان به نام نرو گواهي هايي مبني بر قتل عام هاي فجيعي كه توسط سلحشوري جوان انجام شده بودند را آشكار كرد. اين سلحشور جوان كسي نبود جز دانته، پسر اسپارداي قهرمان!
حالا نرو مامور شده بود كه دانته را نابود سازد تا به فكر كسب قدرت و باز كردن دوباره دروازه تاريكي نيفتد.اما نرو يك اشتباه خيلي بزرگ كرده بود و آن اينكه اين بار قرار نيست با چند تا اهريمن ساده بجنگد. اين بار جنگ با پسر اسپاردا است. كسي كه چندين بار با فرماندهان تاريكي روبه رو شده و يك انسان معمولي نيست. در دموي داستاني كه از بازي به نمايش در آمد دانته به كليساي شهر فورتونا حمله كرده و رئیس آن فرقه به نام سانْکتوس را به قتل می رساند. در اینجا نرو با دانته وارد مبارزه می شود. با اينكه دست نرو در مبارزه ميشكند، سرانجام موفق ميشود دانته را به روي زمين بيندازد. اما زماني كه شمشير را براي كشتن دانته بالا مي آورد، دانته را نميكشد. در دمو هاي گيم پلي كه از بازي به نمايش در آمده نرو با استفاده همان دستي كه در مبارزه با دانته شكسته بود نيروي خاصي كه مثل اتش سوزان است بر سر دشمنان ميريزد. بزرگترين حدسي كه درباره داستان زده شده اين است كه شايد دانته به نرو كمك كرده باشد تا اين نيرو را بدست بياورد. هر چه باشد نرو يك انسان است و اين نيرو تا حدي عجيب به نظر ميرسد.
علت این حمله دانته را بعدها متوجه خواهید شد: هدف رهبران فرقه شمشیر، بازکردن دروازه‌های جهنم و نابودی این دنیا برای ایجاد یک آرمان‌شهر است که برای این کار نیازمند خون نرو و شمشیر برادر دانته(ورژیل) به نام یاماتو هستند . و دانته این موضوع را فهمیده است و بنابه رسالتی سعی در متوقف کردن این هدف شوم دارد. (در انتها معلوم می‌شود که ابتدا دانته توسط لیدی که شخصیتی قدیمی در بازی است اجیر می‌شود تا از باز شدن دروازه جهنم جلوگیری کند)
قصد ندارم به موضوعات متفرقه مثل تکنیک ها و سلاح ها که بیشتر در سایت هایی که گیم پلی و موارد فنی بازی را نقد می کنند، بپردازم. اما خالی از لطف نیست بدانید سلاحی به نام شمشیرهای شیطان(Lucifer Blades) برای دانته طراحی شده است. و بعد از آنکه وارد بدن دشمن می شود، او را از درون منفجر می کند! نماد آن هم گل رز قرمز و قلب است!!! (احتمالا برادران شرکت capcam این حدیث را شنیده اند که نگاه کردن به نامحرم، تیری از شیطان به دل انسانست)

اما حقیقت ماجرا چیست؟
چطور می شود انسان ها را مجاب کرد تا شیطان را پرستش کنند؟! یک طرح بسیار خوب وجود دارد: شیطان خود، دروازه ستاره ای را می گشاید تا شیاطین دیگر وارد دنیای انسان ها شوند، بعد کمی فرصت می دهد تا کمی کشتار کنند و رعب و وحشت ایجاد نمایند. حال خود شیطان به عنوان ناجی وارد می شود و شیاطین را قلع و قمع می کند. در نهایت هم برای برقراری حکومت (برج بلند اسپاردا طعنه به برج بابل می زند) باید نظم برپا شود و هرج و مرج تمام شود، پس خودش دروازه ستاره ای را می بندد و بدین ترتیب نه تنها ناجی انسان ها می شود بلکه شیطانی می شود که انسان ها او را پرستش می کنند!
این طرحی قدیمی هزاران سال بعد هم قابل اجراست. منتها اینبار برنامه کمی تغییر کرده است. افراد اعظم گروه مذهبی (شیطان پرستی)، خود فرشتگانی مرگبار هستند! (نکته خیلی ظریف!!! رئیس شیطان پرستان خود شیطان هایی در ظاهر انسان هستند) آنها می خواهند با باز کردن دروازه ای ستاره ای دوباره شیاطین را به دنیای انسان ها وارد کنند و اینبار هم موفق می شوند. شیاطین به انسان ها حمله ور می شوند و ناگهان مجسمه بزرگ و متحرک فرشته مانند در معیت نور و روشنایی، و با سپاهیان فراوانی از شیاطینی در هیبت فرشتگان، ظاهر می شوند! معنای آنتی کرایس یا مسیح دروغین را به وضوح می توانید مشاهده کنید: کشیش اعظم سانْکتوس (که بعد از کشته شدن به دست دانته مجددا به شکل یک شیطان زنده شده‌است) با صدای بلند ندا می دهد که مردم نترسید و بعد سپاهیان فرشتگان وارد جنگ با موجودات اهریمنی می شوند! و اینبار هم دقیقا شیاطین سناریوی اسپاردا را تکرار می کنند. منتها در هیبت فرشتگان آسمانی...



نقد من در ارتباط با این بازی تمام است اما اگر خواستید با شخصیت های بازی در آخرین نسخه این بازی، بیشتر آشنا شوید این قسمت را هم بخوانید:

NERO (نرو): او به عنوان شواليه وارد "Order of the Sword" شده است، يك فرقه باستاني كه به پرستش اسپاردا جنگجوي ضد شياطين مي پردازند كسي كه بشر را از دست شياطين نجات داده است، نرو سوگند خورده كه تمام شياطين را نابود سازد. او يك ششلول كه اسمش را روز آبي گذاشته به كار مي برد كه يك مشخصه بالا و پايين آن وجود دارد و شمشير تك لبه قدرتمند كه به آن ملكه سرخ مي گويد.

DANTE(دانته): دومين پسر اسپاردا، يك شيطان كه در مقابل امپراطوري شياطين شورش كرده است. دانته يك مزدور است كه زندگيش را وقف نابود سازي كامل شياطين كرده است. او مسئول مرگ مادرش شده و باعث تباهي برادرش شده است. دانته از نيروي فوق انسانيش به همراه مخلوطي از شمشير آجدارش با هفت تير خود براي انجام دادن ماموريتهايي كه در پيش رو دارد استفاده مي كند.

CREDO (كريدو): كريدو يكي از جنرالهاي عالي پادشاهي مقدس است، سازماني كه خود را به "Order of the Sword" تغيير نام داده است.او عنوان خودش را به خاطر داشتن مهارتهاي استثنايي كه با يك تيغ(شمشير) داشت گرفته است. رفتار او بسيار سختگيرانه است و توانايي او براي رهبري صدها نفر، آن را يك رهبر محبوب و همدم ساخته است. بعنوان برادر كايري او هم "نرو" را به عنوان يك عضو از خانواده اش پذيرفته است، ولي او واقعا فردي است كه اگر از دستوراتش سرپيچي كنند كينه به دل خواهد گرفت.

KYRIE (كايري): خواهر رهبر گروه پادشاهي مقدس او همچنين خواننده مهمانهاي گروه "Order of the Sword" نيز مي باشد. بعد از اينكه به صورت كامل با نروي يتيم آشنا شد. او براي "نرو" گوشه اي از قلب خود را وقف كرد، محلي كه براي خواهر بزرگتر و مادر خود نيز گذاشته بود.(عاشقش شد)

AGNUS (آگنوس): اگنوس به عنوان رئيس كيمياگران در "Order of the Sword" خدمت خواهد كرد. وظيفه او توسعه تكنولوژيهاي ضدشيطاني و اسلحه هاي نابود گر شيطاني است. اگنوس براي ساخت اسلحه هاي مكانيكي در امپراطوري مقدس بسيار كار می کند. آزمايشگاه او توسط گروهي خاص بسته شد ولي او اكنون در مكاني ناشناخته به ساخت وسايل ضد شيطاني خود براي "Order of the Sword" مشغول است.

LADY (لیدي): او يك انسان است كه حرفه او شكار شياطين است. او قبلا با "دانته" برخورد داشته است و او بعد از فراز و نشيبهاي بسيار در حال حاضر ارتباطي شبيه دوستي با دانته برقرار كرده است. وقتي او يك كار بسيار مشكل داشت كه اصلا از عهدش بر نمي اومد، او آن كار را به دانته داد و بعدها در مورد يك ماموريت سختر از او درخواست كرد.

GLORIA (گلوريا): شهاب سنگي كه قيام كرده تا يك سمت پيشوايي در گروه "Order of the Sword" بدست بياورد و بعد از زمان كوتاهي به اين گروه ايمان آورد و جزوء اين گروه شد. وجود خارجي و شهوتران گلوديا او را ترك كرد و او را به حال خود رها كرد. هرچند، قيام او بسيار قدرتمند بود و گروه او توانايي و قدرت بسيار زيادي داشتند ولي رساندن سوخت به آتش عيبجويي هاي او، باعث شدن كه لب او به شايعات بي اساس پرورش يابد و باعث شكست او شوند.

TRISH (تريش): او يك شيطان است و شباهت بسيار زيادي به مادر دانته دارد و در زير امپراطوري شيطانها كار مي كرد و قصد كشتن دانته را داشت. هرچند بعد از اينكه دانته زندگي او را نجات داد، يك روح دوباره به دانته بخشيد و تبديل به يكي از ياران دانته شد. او يكمي كج خولق است و براي مدتي از دست دانته غيب شده است.

MEPHISTO: او پايين ترين سطح ديوها در اين بازي است كه غباري سياه رنگ را از طريق هوا بر سر شما مي ريزد. اين مه سياه رنگ به آن اجازه مي دهد تا از اجسام سخت عبور كند. اين موجود اغلب مي تواند رشد كند و مي تواند انگشت تيز زير بدن خود رو مشمئز بكند و آن را در بدن شما فرو ببرد. اين موجود، موجود خطرناكي است پس در مواجهه با آن مواظب مه و انگشت تيز آن باشيد.

BERIAL : پوشانده شده از شعله هاي آتش، اين شيطان از آتش درست شده است. اولين درجه او به عنوان پرنس در امپراطوري شياطين بود كه اونو از دست داد.BERIAL الان با يك امپراطوري جديد آن هم در زير زمين مواجه شده است. (تاجایی که به یاد داریم در بازی Gothic3 دو الهه وجود دارد که مردم در جایگاهی همانند محراب، بت آنرا می پرستند. BERIAL خدای تاریکی که مورد پرستش صحرانشینانی به نام حشیشی و اورک هاست و enus خدای روشنی که مورد پرستش نجیب زادگان شمالی و مور بورها و چشم آبی هاست)

WHITE KNIGHT :شاهي مرموز كه در قسمتي از بازي به نرو حمله ور خواهد شد. او به حالتي عجيب است و به صورت سه نفره به سمت شما حمله مي كند ولي در حقيقت يكي از آن زره ها واقعي است و دو تاي ديگر فقط يك تله براي شما است.

نمادهای ماسونی در بازی ورد آف وارکرافت World of warcraft
با سلام
همانطورکه مستحضر هستید در میان ژانرهای مختلف بازی های رایانه ای بازی های RPG یا نقش آفرینی جایگاه ویژه ای را دارا می باشد. به طوریکه ساعت ها می تواند کاربر را به خود مشغول نماید. از طرفی بازی های multiplayer هم جذابیت ویژه ای در بین کاربران دارند. زیرا حسی از رقابت یا همکاری را با بازیکنان واقعی در کاربر بوجود می آورد. بازی world of warcraft یک گیم فوق العاده است که این دو را با هم دارا می باشد. جذابیت این بازی به حدی است که تعداد زیادی از گیمرهای این بازی را ایرانی ها تشکیل می دهند. و علی رغم وجود سرورهای مجانی و البته غیر رسمی اقدام به پرداخت وجه برای بازی در سرورهای اصلی این گیم می نمایند.
البته نمی خواهم شورش را در بیاورم. وارکرافت یک بازی اسطوره ای است و در آن شما به فور می توانید نمادهای اسطوره ای و موجودات خیر و شر تخیلی را ببینید.(برای مثال انسان ها، کوتوله ها، الف ها، آنددها، تائورنها و...در بازی وجود دارند و یا کلاس mage و warlock در بازی هست) بنابراین نمی خواهم مثلا بگویم که warlock جن گیر است و حرف هایی از این دست. (البته مفاهیمی چون باز کردن پرتال-دروازه ستاره ای- برای احضار نمودن دیمون و... برای بازیکن کم کم فر هنگسازی می شود تا در نهایت عادی تلقی می شود). اما می خواهم دقیقا به مواردی در بازی اشاره کنم که به اصطلاح گاو پیشانی سفید است و شیطنت جریانی ماسونی را به وضوح می توان در آن دید. منتظر ادامه بحث باشید...
باز شدن یک dark portal جهت احضار یک دیمون

[تصویر: 10.jpg]
(ترجمه ضمنی از متن قرمز رنگ نوشته شده در بازی: warlock بزرگ ویلفرد فیزلبنگ حریف بعدی شما را احضار میکند. منتظر ورودش بمانید....حالا من آئین مذهبی احضار را آغاز می کنم. موفق شدم. نگهبان ترسناک به زودی وارد می شود. برای فراموشی آماده شوید.)

خارج شدن دیمون از portal

[تصویر: 11.jpg]

نماد چشم جهان بین:

[تصویر: 1.jpg]
[تصویر: 2.jpg]
[تصویر: 3.jpg]
[تصویر: 6.jpg]
[تصویر: 5.jpg]
[تصویر: 21.jpg]
[تصویر: masoniceye.jpg]
[تصویر: masoniclock.jpg]

نماد چشم جهان بین در کنار نقشه شهر دالاران - در وسط چشم یک ستاره 5 پر هم وجود دارد

[تصویر: 7.jpg]

نمای بانک شهر دالاران (مهم ترین شهر در بازی) - اشاره به اینکه مهمترین بانکها متعلق به اسرائیل است.

[تصویر: 4.jpg]

گوی بالدار یا Globe Winged

[تصویر: globewingwow.jpg]

در بازی یک raid به نام کارازان وجود دارد. کارازان یک منطقه متروکه است که محل اجتماع سری گروهی خاص می باشد. عکسی از انجمن برادری با شنل هایی قرمز - به حالت دست ها توجه کنید.

[تصویر: 12.jpg]

مجسمه جغد - کارازان

[تصویر: 13.jpg]

صفحه شطرنجی و ستون های مورد علاقه ماسون ها - کارازان

[تصویر: 22.jpg]
[تصویر: 23.jpg]

راهرو مخفی - کارازان

[تصویر: 16.jpg]

راهرو به یک مراسم مذهبی ختم می شود

[تصویر: 19.jpg]
[تصویر: 18.jpg]

که در آنجا (the repository - صندوق تابوت) یک terestian illhood (موجو سم دار) با باز کردن یک fiendish portal (پورتال شیطانی) در حال احضار چند homunculus (شیطان کوتوله) است. به متن قرمز رنگ نوشته شده در بازی هم توجه کنید.

[تصویر: 17.jpg]

آهان کورج raid دیگری است که به مصر باستان می پردازد!
چشم ارباب؟! - raid آهان کورج

[تصویر: 29.jpg]

بدون شرح...

[تصویر: 28.jpg]

به جناب را سلام کنید - آهان کورج

[تصویر: 26.jpg]

البته وقتی مثل سیب زمینی روی زمین افتاده خورشید پشتش بهتر دیده می شود! Blush

[تصویر: 27.jpg]
گزارش تخلف
بعدی