نظم امرکم
شناخت نفس مبدا شناخت حق است. اما به زعم بنده شناخت نفس بدون در رصد حالات مختلف آن، ورودی و خروجی ها و کارکردهایش، فهم علل و عوامل تاثیر گذار بر نفس و کشف ماهیت این اثر، ممکن نخواهد بود. اگر از حالات و احوالات نفس غافل بود، چگونه می توان برای بهبود اوضاعش کاری کرد؟ این عدم توجه به نفس باعث می شود که اعمال انسان یک جسد فاقد روح باشد، ظاهر داشته باشد اما طراوت و سریانی خیر! خوب بالتبع تداوم این حرکت جز روزمرگی و خستگی اثری ندارد.به قول مرحوم آغاسی : ای نماز آگین پس از هفتاد سال / کو تحول کو طرب کو شور و حال/کی سزد خاموش و بی وجد و طلب / بر لب دریای میری تشنه لب/آستین شوق را بالا بزن / دست دل بر دامن دریا بزن/جرعه ای از جام آگاهی بزن / مست شو کوس اناالله ای بزن
این دقت در احوال خویش باعث می شود انسان ذائقه اش کمی عوض شود. دیگر همه چیز را گوش نمی دهد. همه چیز را نمی بینید. هر کاری نمی کند. هر کسی را به درون دل راه نمی دهد. یک فیلتری انجام می دهد که چه کار را چرا، چطور ، چقدر، کجا انجام دهد. این نتیجه عقلانی این دقت است
مثلا وقتی انسان می بینید بیدار ماندن شب و دیدن فیلم باعث می شود که فردا سر کار بی حوصله باشد و به خاطر این بی حوصلگی با کسی دعوایش شود، بعد با این دعوا کردن، حرفی بزند که نورانیتش را به باد دهد و شرمنده اش کند، خوب وقتی این را می بیند کلا قید آن بیدار ماندن را می زند. در قدم بعدی می بیند اصلا همان فیلم دیدن باعث شده که افکاری در ذهنش شکل بگیرد. پس به این علت آن فیلم را دیگر نمی بیند. این می شود توسعه. یعنی زمانی اثر فیلم دیدن را در بی حوصلگی فردا می بیند و زمانی پیشرفت که کرد می بیند اصلا این فیلم، نوعی افکار و عطف توجه انسان را به خود اختصاص می دهد که اصلا همینش مضر است. پس به این نیست رهایش می کند...
کلید رشد در افزایش آگاهی است. در حضور قلب است. در توجه و دقت است. این افزایش آگاهی ، کلا و افزایش خود آگاهی خاصه، باعث کشف رابطه های پیچیده و دقیق بین پدیده های مختلف می شود. این طور کم کم انسان منظور قرآن کریم را از وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِير- و هر مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمىگذرد می فهمد.
مشارطه یعنی شناخت و اراده. شناخت بایدها و نباید و اراده برای تحقق آن.
مراقبه یعنی آگاهی لحظه ای از خود، ورودی ها و خروجی های نفس و دقت وسواس گونه در این کارکرد
محاسبه یعنی ارزیابی عملکردی واقع بینانه با دید عاری از توجیه، یاس یا غرور. خروجی محاسبه امروز، مبدا مشارطه فرداست.
این به اضافه اصل ثابت "انجام واجبات و ترک محرمات" به اضافه اصل واضح "عمل به آنچه می دانیم" یعنی سلوک مومنانه شیعی. نه ریاضت لازم است نه ریلکس شدن.
مبدا انسانیت با تفکر و تعقل، با دانستن و آموختن با خواندن است. خواندن عالم و خواندن خویشتن خویش. قْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ. که هر چیز در این عالم کلمه ای است... لازمه تفکر سکوت است و لازمه سکوت داشتن نظم و اعتدال است. تفکر منتهی به تعالی از انقطاع شکل می گیرد و این فلسفه عبادت و خلوت با خود و خداست. (پیامبر (ص) قبل از بعثت، روزها تک و تنها در غار حرا چه می کرند؟)
می دانی چرا یوگا غذای مسوم است؟ یوگا هم می گوید و خلوت و سکوت. اما سکوت نه برای تفکر که برای تصور! که تفکر لازمه حیات انسانی و تقویت قوه عاقله و تصور آغاز جولانگاه شیطانی و تقویت قوه مخیله است. (که بزرگان ما گفته اند عالم خیال عالم شیطان است). خدا انسان را به "تفکر" در آفاق و انفس فرا می خواند و یوگا می گوید هاله ای طلایی دور خود "تصور" کن! بگذریم...
میزان انسانیت انسان به میزان اراده م قدرت تفکر اوست. بعضی چیزها مستقیما اراده و قدرت تفکر انسان را هدف گرفته است. استاد پناهیان می گویند دیدن فیلم قدرت تفکر و عاقله انسان را به شدت کاهش می دهد. داشتن نظم به شدت آن را تقویت می کند.
کم کم داره ارتباط نظم امرکم با آسمانی شدن پیدا می شه درسته؟!