سرگرم شدن
انسان ها همیشه مترصد این هستند که کاری برای انجام داشته باشند.
حقیقت چیست؟ حقیقت آن است که در طول 24 ساعت شبانه روز، حد متعادلی از
خواب، تغذیه و فعالیت کاری یا درسی کافی است. یعنی مثلا با 6-7 ساعت خواب
روزانه دیگر نیاز به خواب نیست. با 8 ساعت کار کردن دیگر نیاز به کار کردن
نیست. (آن حدی که برای زندگی عادی لازم است، آنقدر که با قناعت پیشگی و
دوری از بلند پروازی و چشم و هم چشمی لازم است، کافی است). خوب با این فرض
خواهی نخواهی ساعت هایی ولو اندک در شبانه روز باقی می ماند که انسان نه
کاری برای انجام دارد و نیازی به آن. این لحظه، لحظه اهورایی حیات انسان در
طول 24 ساعت زندگی روزمره اش است. زمانی که کاری نداری، کسی هم با تو کاری
ندارد. گرسنه نیستی. خسته نیستی. حال آماده ای! اما آماده چه؟! جالب این
جاست که انسان از باقی ماندن در این لحظه های خلا، گریزان است. یعنی دنبال
چیزی است که این لحظه تنهایی و خلوت را از او بگیرد و "سرگرم" اش کند! حتی
برای از دست دادن این لحظه ها حاضر است هزینه کند. چون در این لحظه ها، به
علت خاموش شدن هیاهوهای زندگی روزمره و خوابیدن گرد و غبارها، افکار
خطرناکی به ذهن انسان می رسد. افکاری از قبیل: ز کجا آمده ام؟ آمدنم بحر چه
بود؟ به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم! این لحظات مستعد تحقق انسانیت انسان
و پیوند او با ابدیت و جاودانگی و حقیقت است و از این رو است که شیطان
اینقدر از این لحظات گریزان است.
فلسفه وجودی این همه سرگرمی از فیلم و بازی های رایانه ای و لیگ برتر و سرگرمی های جور واجور هم پرت کردن حواس و گرفتن همین چند دقیقه خلوت و تنهایی از آدمیان است.
اما خدا، یگانه پرورنده آنات لحظات انسان، از آدمیان در این لحظات چه می خواهد؟ تا زمانیکه انسان مشرف به دین حقیقی و نهایی = اسلام، نشده از او تفکر می خواهد. تفکر در خود، در آفرینش در خلقت. و بعد از اقرار انسان به یگانگی او و درک ضرورت دین و ورود به ساحت او، از او عبادت می خواهد. و چقدر عجیب است که ساعت هایی را که شیطان در آرزوی گرفتنشان از آدمی است، خدا می خواهد که انسان انس خویش را با رب اش به یاد آورد و در آغوش امن خویش جایش دهد.
بله در این لحظات است که انسان خود را از تمام آن بت هایی (از بت کار و بت خانواده و بت درس و بت مقام و بت ثروت و بت شهوت و...) که در طول شبانه روز در تکاپوی رسیدن به آن بود، برتر می بیند و خود را در برابر ابدیت و مسیر گنگ پیش رو کوچک و حقیر می یابد و "الله اکبر" برایش تعبیر می شود. که الله=یگانه وجود ابدی، از تو ای انسان و تمام دنیایت و تمام بت هایت بزرگ تر است...
خلاصه آنکه به نظر من اصل موضوع تلاش برای سرگرم شدن است. حال یکی با درس سرش را گرم می کند، یکی با کار، یکی با خانه و زندگی، حتی یکی با عبادت!!! فقط سرگرم شدن مهم است...
فلسفه وجودی این همه سرگرمی از فیلم و بازی های رایانه ای و لیگ برتر و سرگرمی های جور واجور هم پرت کردن حواس و گرفتن همین چند دقیقه خلوت و تنهایی از آدمیان است.
اما خدا، یگانه پرورنده آنات لحظات انسان، از آدمیان در این لحظات چه می خواهد؟ تا زمانیکه انسان مشرف به دین حقیقی و نهایی = اسلام، نشده از او تفکر می خواهد. تفکر در خود، در آفرینش در خلقت. و بعد از اقرار انسان به یگانگی او و درک ضرورت دین و ورود به ساحت او، از او عبادت می خواهد. و چقدر عجیب است که ساعت هایی را که شیطان در آرزوی گرفتنشان از آدمی است، خدا می خواهد که انسان انس خویش را با رب اش به یاد آورد و در آغوش امن خویش جایش دهد.
بله در این لحظات است که انسان خود را از تمام آن بت هایی (از بت کار و بت خانواده و بت درس و بت مقام و بت ثروت و بت شهوت و...) که در طول شبانه روز در تکاپوی رسیدن به آن بود، برتر می بیند و خود را در برابر ابدیت و مسیر گنگ پیش رو کوچک و حقیر می یابد و "الله اکبر" برایش تعبیر می شود. که الله=یگانه وجود ابدی، از تو ای انسان و تمام دنیایت و تمام بت هایت بزرگ تر است...
خلاصه آنکه به نظر من اصل موضوع تلاش برای سرگرم شدن است. حال یکی با درس سرش را گرم می کند، یکی با کار، یکی با خانه و زندگی، حتی یکی با عبادت!!! فقط سرگرم شدن مهم است...